هخامنشیان
در آغاز دوره هخامنشی، نهاد برده داری هنوز در ایران به طور کامل رشد نکرده بود. در میان مادها رسمی وجود داشت که به موجب آن، مردی تهیدست میتوانست، در برابر دریافت غذای روزانه، خود را در اختیار مردی ثروتمند بگذارد. چنین شخصی وضع بردگان را داشت، اما چنانچه اربابش به او کم غذا میداد، او هر زمان میتوانست وی را ترک کند. پارسیها، به هنگام تشکیل دولت شان، فقط چنین بردگی سادهای را میشناختند و کار برده از لحاظ اقتصادی مهم نبود. اصطلاح متعارف برای مشخص کردن برده در ایران باستان، کلمة بَنْدَکَه، مشتق از بَندَه به معنای بند و زنجیر، بود، داریوش اول «ساتراپ»ها و امرای خود را بندکههای خود میخواند. همچنین داریوش اول، گاداتس، حاکم خود در دیونی، را برده («دولس / دُولوس») خویش مینامد. درست به سان بسیاری از کشورهای شرق باستان، تمام اتباع پادشاه، حتی عالی ترین صاحب منصبان، بندگان پادشاه شمرده میشدند، زین رو لقمان یونانی نوشتهاند که جز پادشاه، تمامی مردم ایران جماعت بندگان اند. به همین ترتیب، اقتدار بزرگان خانوادههای پدرشاهی بر افراد خانوادههای خودشان مستبدانه بود و آنها میتوانستند با فرزندان ایشان چون برده رفتار کنند.
یکی از اصطلاحات فارسی باستان برای برده «گرده»، به معنای برده (بردههای) خانگی، بود. این اصطلاح در مکتوبات آرامیِ اَرشام، ساتراپ مصر در قرن پنجم پیش از میلاد، و در متون بابلی دورة هخامنشی، به صورت ، «گرده / گردو»، و در اسناد عیلامی که از تخت جمشید به دست آمده به صورت «کورتش» آمدهاست. این افراد کارگران اعضای خانواده سلطنتی و خانواد نجبای پارس در ایران و بابل و مصر بودند. در گذر زمان، معنای کلمه «کورتش» گسترش یافت و به مفهوم «کارگر» به کار رفت. در متن عیلامی کتیبه بیستون، «کورتش» معادل «مانیه» در فارسی باستان (در متنِ بابلی، به معنای کارگران مزدور) است. احتمالاً «مانیه» به معنای «برده خانگی» بودهاست. بسیاری از بردگانی که برای نجبای هخامنشی و پارسی کار خانگی میکردند (مانند نانوایان، آشپزها، ساقیان، و خواجه سرایان)، نیز از بین نمایندگان ملتهای شکست خورده گرفته میشدند. پارسیها تعداد معینی از این بردگان را از بازار برده فروشان میخریدند. دانستههای ما درباره بردههای تحت مالکیت خصوصی در ایران نادر و اتفاقی است. یک قرارداد بابلی خرید بردهه از تخت جمشید که سالم مانده، تاریخ دوره حکومت داریوش اول را دارد. اما طرفین قرارداد و خود برده بابلی بودهاند.
در زمان هخامنشیان، در بابل و دیگر کشورهای فتح شده، نجبای پارسی به برده داران بزرگ تبدیل شدند. طبق برخی اسناد، ایرانیان بردههای خود را در بابل میفروختهاند. در مجموع، حتی در پیشرفته ترین سرزمینهای قلمرو هخامنشی هم فقط تعداد کمی برده در قبال افراد آزاد وجود داشتهاند و کار برده هیچگاه جایگزین کار کارگران آزاد نمیشدهاست. به هنگام پیدایش دولت پارس، در این نواحی برده داری تغییرات مهمی یافته بود؛ بردگی ناشی از بدهکاری دیگر مرسوم نبود. گذشته از کسانی که خودشان خود را میفروختند، به وثیقه گرفتن شخص در برابر وام، پیش از زمان پارسها به طور کامل از بین رفته بود. اگر بدهکاری وام خود را در مهلت مقرر نمیپرداخت، طلبکار حق داشت که فرزندان او را برده خود کند، یا بدهکار ورشکسته را دستگیر و در زندان بدهکاران محبوس کند، اما نمیتوانست بدهکار را به بردگی به نفر سوم بفروشد. غالباً بدهکار وام خود را از راه کار آزاد به طلبکار میپرداخت و آزادیش را به دست میآورد. با قضاوت از روی اسناد بابلی و پاپیروسهای آرامیِ دوره هخامنشی، میتوان گفت که بردگان اگر به خدمت ارباب ادامه میدادند یا غذا و لباس او را تا زمانی که زنده بود تأمین میکردند، گاهی آزاد میشدند
منبع:ویکی پدیا
تغییر موضوع وبلاگ...برچسب : تاریخچه, نویسنده : reza-best بازدید : 123